سه-چهار دقیقه بعد از شروع، پسر ساول» به چنان درجهای از منزجرکنندگی و وحشت میرسد که دوست دارید دست از تماشایش بکشید. بهطوری که ممکن است تمام فیلمهای هولوکاستمحوری که قبل از این دیدهاید در مقایسه با پسر ساول» لطیف و دوستداشتنی به نظر برسند. شاید به محض اینکه بفهمید پسر ساول» یکی دیگر از دهها فیلمی است که براساس واقعهی شیطانی هولوکاست ساخته شده، با خودتان بگویید آیا چیز جدیدی هم از این برحهی تاریخی برای روایت مانده است؟ فیلمهای زیادی سعی کردهاند تا وحشت جنگ جهانی دوم و کارهای شنیع و تنفرآوری که انسانها سر همنوعان خودشان میآوردند را به تصویر بکشند. شاید از مشهورترینشان بتوان به فهرست شیندلر» و پیانیست» اشاره کرد که در نمایش تاثیرگذار آن فاجعه موفق بودهاند؛ بهطوری که کماکان صحنهای که زنها از خون برای سرخ کردن صورتشان استفاده میکنند از ذهنم پاک نشده و مثل یک کابوس رهایم نمیکند. اما در حوزهای مثل هولوکاست که آثار زیادی دربارهی آن ساختهاند، به جز نمایش دوبارهی آوارگیها و بیخانمانیها و مرگهای دستهجمعی که قبلا در فیلمهای کلاسیکی به تصویر کشیدهاند، چه کار جدیدی میتوان کرد؟سوال این است که چگونه میتوان هولوکاست را دوباره هولناک و تازه جلوه داد و کاری کرد تا مخاطب تمام چیزهایی که قبلا دربارهی آن دیده است را فراموش کند. پارسال فیلم لهستانی ایدا» با تکنیک تصویربرداری زیبای سیاه و سفیدش که باعث شده بود تک تک نماهای فیلم همچون یک گالری عکس باشند و روایت متفاوتی که از زاویهی دیگری به هولوکاست نزدیک میشد، نشان داد روایتِ تازه چه کارها که نمیکند. پسر ساول» هم به خاطر اتمسفرسازی بینظیر و فرم خاصی که لاسلو نیمس به عنوان کارگردان در فیلم بلند اولش انتخاب کرده، کاری کرده تا با جلوهی دیدهنشدهای از هولوکاست روبهرو شویم. تمام اینها به خاطر این است که پسر ساول» به جای اینکه مثل اکثر فیلمهای هولکاستمحور داستان بقای یک فرد یا افراد باشد، نمایش واقعیت است. به حدی که انگار با مستندی از نحوهی کارکرد اردوگاههای نسلکشی نازیها طرف هستیم و فیلم برای این کار ما را به بدنامترین اردوگاه کشتار نازیها میبرد و با یکی از ساکنان آنجا همراه میکند که در قلب نابودی انسانیت و نور و در اوج حکمرانی مطلق شرارت به دنبال رستگاری میگردد.
ساول آسلاندر یکی از یهودیهایی است که به سوندرکوماندوس» معروف هستند. کسانی که (فعلا) اجازه نفس کشیدن دارند و باید چرخ ماشینهای کشتار نازیها که شامل انتقال قربانیها به اتاقهای سم، منتقل کردن جنازهها به کورهها، تمیز کردن کف زمین برای گروه بعدی و هر وظیفهی ترسناک دیگری که فکرش را میکنید میشود. بزرگترین دستاوردِ پسر ساول» که موضوع اصلی بحث و تحسینهای این فیلم شده، این است که ما تقریبا فیلم را کاملا از زاویهی دید ساول دنبال میکنیم. تکنیکی که از جهات بسیاری همان عنصری است که باعث شده پسر ساول» تجربهی هولوکاستی ویژه و متفاوتی را ارائه دهد. از یک طرف، تمرکز روی زاویهی دید اول شخص که به زوم شدید دوربین روی چهرهی ساول و کلوزآپهای تمامنشدنی فیلم ختم شده، رحم و مروتِ کارگردان را نشان میدهد. چون ساول به عنوان یکی از کارگرانِ اردوگاه تقریبا در انجام هرکاری نقش دارد و همین که ما اعضای بدن جنازهها را فقط در گوشهی تصویر و به صورت مات میبینیم خیلی به قابلتحملتر شدن فیلم کمک میکند. هرچند این موضوع فقط روی کاغذ خوب به نظر میرسد، چون کلوزآپهای بیانتهای فیلم آنقدر به حس خفهکنندگی فیلم اضافه میکنند که بعضیوقتها برای یک نمای باز به التماس میافتید. مثلا به ۱۰ دقیقهی ابتدایی فیلم نگاه کنید. پسر ساول» با کلوزآپی که روی صورتِ شخصیت اصلیاش قفل شده و برداشتهای بلندی که نمیگذارد به بهانهی یک کاتِ خشکوخالی نفس بکشیم، آدم را شدیدتر از هر فیلم هولوکاستمحور دیگری در فضای مرگبار آن موقعیت قرار میدهد.
نقد فیلم پسر ساول - Son of Saul
فیلم ,پسر ,ساول» ,یک ,ساول ,هولوکاست ,پسر ساول» ,است که ,این است ,یکی از ,زاویهی دید
درباره این سایت